سفارش تبلیغ
صبا ویژن

● رایحه ●

قرآن

برای پی بردن به مقصود سیر و سلوک باید دانست که آنان که دینداری پیشه کرده و خود را ملزم به اطاعت از فرامین الهی ساخته‌اند، به دو دسته تقسیم می‌گردند، گروه اول که اکثریت دینداران را تشکیل می‌دهند، مؤمنانی هستند که رستن از جهنم و عذاب و دستیابی به بهشت و سعادت را غایت اعمال و عبادات خود قرار داده‌اند و گروه دوم که همان نخبگان و برگزیدگان مؤمنین می‌باشند، افرادی هستند که در راه رسیدن به «مقام قرب الهی» حرکت می‌کنند و در این مسیر سه هدف را پیش رو و سر لوحه اعمال خود قرار داده‌اند که آن سه عبارتند از: 1. قرب الی اللّه، 2. رضوان اللّه، 3. لقاء اللّه.
در حقیقت، اینان در پی آن هستند که در مرتبه نخست، خود را از خصلت‌های منفی پاک، و از ظلمت و تاریکی‌های جهان مادی رها سازند و به صفات و خصلت‌های الهی بیارایند تا در نتیجه چنان رستن و آراستنی، به مقام قرب الهی برسند و مستوجب رضوان، نظر و خشنودی خدا گردند، اما در عین حال، آنان بالاترین مقصود و والاترین آرزوهای خویش را رسیدن به لقاء الله قرار داده‌اند و از تمام رفتار، گفتار و حرکات خود آن مقصد والا را می‌جویند. منظور ما هم از سیر و سلوک قرار گرفتن در همین مسیر می‌باشد و مقصود از سالک الی الله، چنین اشخاصی هستند که در مسیر قرب، رضوان و لقاء الهی کوشش می‌کنند. از این نظر، دستیابی به بهشت هم، از آن جهت برای سالک الی الله مطلوب است که مکان قرب خدا و ساکنان آن شامل خشنودی رضوان پروردگار و شاهد جمال و جلال الهی هستند و جهنم نیز به آن دلیل منفور و تلخ و دردناک می‌باشد که مکان دوری از خدا و جایگاه دورماندگان از لطف و رحمت خداوند است.
حال که معنای سیر و سلوک روشن شد، باید دانست که در این مسیر و حرکت به سوی نور و معنویت و روحانیت، سوره یس از نقشی اساسی برخوردار است و رکنی بی‌بدیل به شمار می‌رود.
البته معنای این گفتار آن نیست که شخص سالک تنها با خواندن «یس» می‌تواند به هدف والای خود دست یابد، بلکه بدین معناست که لازم است با وجود انجام دیگر اعمال و عبادات، سوره یس در متن آنها قرار گیرد تا کاخ رفیع سیر و سلوک بنا گردد.
رکنیت یس را می‌توان در سه نقش اساسی این سوره شریف جست و جو کرد که آن سه عبارتند از:
1.فعال‌سازی
انسان شاهکار خلقت و موجود با عظمتی است که ظرفیت‌های بسیار و آمادگی‌های بی‌کرانی در او نهفته است؛ ظرفیت‌ها و آمادگی‌هایی که اگر به فعلیت برسند و نیروهای وجودی او را آزاد سازند، می‌توانند انسان را تا بلندترین قله‌های کمال پیش برند، اما افسوس که بیشتر اوقات، حتی یک هزارم این آمادگی‌ها هم، در وجود آدمی ظهور نمی‌یابد. به عنوان نمونه، همه ما دارای چشم باطنی هستیم که اگر گشوده گردد، می‌تواند افق‌های دور دست و حقایق پر رمز و رازی را ببیند، همچنین از گوش باطنی برخورداریم که چنانچه شنوا گردد، همه نغمه‌های عالم بالا و سروش‌های آسمانی را خواهد شنید؛ و صدها توانایی نهفته دیگر که مهم، یافتن رمز و راز فعال‌سازی آنهاست.
تلاوت سوره‌های قرآن کریم نیز، از آثار آشکار و نهانی برخوردار می‌باشد، ثوابی که برای تلاوت سوره‌ها ذکر گردیده، همان اثر آشکار آنهاست، اما سوره‌های قرآن دارای اثرات پنهان فراوانی هستند که بروز آنها نیاز به یک عامل فعال ساز دارد.سوره «یس» یکی از این عوامل فعال ساز است که هم می‌تواند توانایی‌های نهفته در وجود آدمی را ظاهر سازد و هم تلاوت آن، آثار آیات و سوره‌های قرآن کریم را بروز می‌دهد.
آن دسته از روایات نیز که از «یس» به قلب قرآن تعبیر کرده‌اند، ناظر بر همین ویژگی آن می‌باشد و به این معناست که همچنان که همه اعضا تنها در پرتو وجود قلب می‌توانند فعالیت و حرکت کنند و آثار خود را آشکار سازند، آثارو توانایی‌های آدمی نیز، تنها در پرتو «یس» فعال و هویدا می‌گردد.
اهمیت و جایگاه این نقش از سوره یس تا بدانجاست که می‌توان گفت:تنها وجود همین ویژگی برای آن بس است که انسان همچون غلامی حلقه به گوش، خود را در آستانه این سوره شریفه قرار دهد تا از نردبان کمالات بالا رود و در سایه تأثیرات آن به غیب جهان برسد.
و به این ترتیب، چیزهایی را ببینید که دیگران نمی‌بینند، سروش‌هایی را بشنود که دیگران نمی‌شنوند و به آنچه که در تصور هیچ کس نمی‌گنجد، آگاه گردد
2. افزون سازی
سیمای قرآن در قرآندر دین مقدس اسلام برای هر یک از اعمال نیک و عبادی همچون، نماز، روزه ، حج ، زکات و… ثوابهای بسیاری برشمرده شده است که گاهی مزیتها و شرایطی همراه آنها می شود و آن ثواب ها را افزون می سازد.به عنوان نمونه، خواندن قرآن در نماز و خواندن نماز در مسجد ثواب این دو عمل نیک را نسبت به شرایط معمولی انجام آن افزون می‌سازد.بنابراین همراه شدن یک عمل نیک با زمان و مکانی خاص سبب افزایش ثواب آن می گردد.خواندن سوره «یس» نیز در کنار سایر اعمال عبادی و معنوی از چنین نقشی برخوردار است، یعنی، ثواب آنها را تا چند برابر افزایش می‌دهد و از این نظر، می‌توان آن را به عسلی تشبیه کرد که بنا بر یافته‌های گیاه شناسی، چنانچه با هر گونه گیاه دارویی، استفاده شود، خواص درمانی آن را چندین برابر می‌سازد.
تفاوت سوره «یس» با دیگر مزایای افزون ساز در آن است که آنها تنها در عملی خاص اثر می گذارند. مثلاً مسجد تنها ثواب نمازی را که در داخل آن خوانده شود، زیاد می کند و نسبت به نمازی که در خارج آن خوانده شود ، یا هر عمل دیگری که در خارج آن انجام شود ، اثری ندارد.
اما از روایات اهل بیت در مورد فضیلت سوره «یس»، چنین برداشت می گردد که خواندن سوره «یس» می‌تواند بر اثر هرگونه از اعمال نیک پرتو افکند و ثواب همه آنها را افزایش دهد، بالاتر اینکه بر اعمال آینده نیز تأثیر می‌گذارد و آنها را دگرگون می سازد، به طوری که وقتی انسان، پس از اعمال نیکی که در طول روز انجام داده است، به خواندن این سوره شریفه بپردازد، نه تنها از ثواب فراوان قرائت این سوره برخوردار شده است، بلکه به وسیله «یس» ثواب دیگر اعمال نیک خود را افزون ساخته است. به همین جهت می باشد که در روایات، همواره سفارش شده است که:«در هنگام خواب سوره یس بخوانید، تا نور بر اعمال گذشته و آینده شما سرازیر گردد.»
3. شتاب دهندگی
به منظور روشن شدن مفهوم این ویژگی بزرگ سوره «یس» می توان به این مطلب توجه نمود که برخی مواد طبیعی از خاصیت شتاب دهندگی (کاتالیزور) برخوردارند، به این معنا که می توانند شیئی را که مسافتی را در مدت یک ساعت طی می‌کرده است، قادر سازند تا همان مسافت را در مدت ده دقیقه طی کند.
اعمال نیک نیز همگی این نتیجه را پیش رو دارند که آدمی را به سرمنزل مقصود نزدیک می کنند، اما آنچه در این میان مهم است، آن می‌باشد که برخی از اعمال نیک سریع تر ما را به هدف می‌رسانند و برخی دیرتر و گاهی با متحمل ساختن سالها رنج، به سخن دیگر، هدف از انجام عبادات رسیدن به حقیقت توحید است.به طور معمول، سالیان سال زحمت و رنج می طلبد تا سالک به این مقصد والا دست یابد، اما سوره یس در میان این اعمال می تواند نقش شتاب دهنده داشته باشد و رسیدن به مقصد را در کوتاهترین زمان ممکن میسر سازد.
بنابراین، اگر اعمال نیک را همچون مرکبی در راه تقرب به خداوند تصور نماییم، «یس» را می‌توان شتاب دهنده‌ای دانست که آن اعمال را به مرکبی تیز رو که بتوانند در کوتاهترین زمان ممکن انسان را به سر منزل مقصود برسانند، تبدیل می‌کند.حال از رهگذر آشنایی با این سه نقش اصولی سوره شریفه «یس» می‌توان به جایگاه بلند و علت رکنیت آن در سیر و سلوک پی‌برد و از همین رهگذر تفاوت مکتب سیر و سلوکی اهل بیت را با سایر مکاتب انحرافی دریافت.به امید آنکه بتوان از این آموزش اهل بیتی بهره کافی را به دست آورد. برگرفته از تبیان


می دانیم که از ارکان معامله و داد و ستد پنج چیز است: دو رکن اساسی آن فروشنده و خریدار و رکن بعدی ؛ کالایی که در معرض فروش است (متاع) ، قیمتی که خریدار به فروشنده می پردازد (ثمن)وسندی که برای تحکیم معامله تنظیم می شود .در معامله و تجارت با خدا ؛ فروشنده انسان مؤمن وخریدار خدا است . متاعی که فروشنده می دهد جان ومال است . بهایی که خدا می پردازد بهشت جاودان و سند معامله نیز قرآن کریم است .
فرق معامله ی دنیایی با معامله ی با خدا
از شرایط اساسی برای تحقق  معامله در دنیا این است که فروشنده باید مالک متاعی که می فروشد ، باشد واگر مالک نباشد ، معامله محقق نمی شود ! شرط دیگر این است که خریدار باید به آن کالا نیاز داشته باشد تا به سراغ آن برود وآن را خریداری کند . شرط بعدی تعادل میان کالا و بهایی است که در عوض آن داده می شود ، هیچ گاه در ازای کالایی که ارزش 10 تومان را دارد ، 100تومان داده نمی شود .اما در معامله ی خدا با انسان هیچ یک از شرایط فوق وجود ندارد ؛ چرا که فروشنده (انسان) صاحب کالایی که می دهد نیست ، زیرا هر چه دارد از وجود خداوند است . پس او مالک چیزی که به خدا می فروشد نیست . از طرفی خریدار نیز که خداوند است به کالایی که انسان می دهد نیازی ندارد چرا که او غنیّ مطلق است . دیگر اینکه بین کالا و بهای آن تعادلی برقرار نیست . زیرا که جان انسان در معرض فنا و نابودی است ودیر یا زود پوسیده و نابود می شود ، اما بهایی که خدا در عوض این کالای نابود شدنی می دهد ، حیات و سعادت ابدی است که قابل مقایسه نیست . بنابراین هیچ شرطی از شروط معامله دراینجا وجود ندارد ! پس معلوم می شود که بین بنده و خدا معامله به آن مفهومی که در ذهن ها است ، وجود ندارد ، بلکه حساب و صحبت لطف و عنایت خدا است .
خداوند برای آنکه حرمت و آبروی بنده اش حفظ شود می گوید : در عوض بهشتی که می خواهم بدهم ، تو نیزمال وجانت را به من بفروش .
بزرگی تعبیر زیبایی داشت ؛ می گفت :همان طور که گاهی ما می خواهیم به کسی کمکی  بکنیم و طدقه ای بدهیم ، اما از طرفی احتمال می دهیم که اگر بفهمد صدقه است ، احساس حقارت می
کند ؛ بنابراین می گوییم ، این هدیه یا قرض است . این برای آن است که آبرویش حفظ شود .خدا هم به بنده ای که مالک هیچ چیز نیست ، در عین حال احترام می گذارد و می گوید من رایگان به تو چیزی
را نمی دهم که احساس حقارت کنی ، با تو معامله می کنم وآنچه را که داری می خرم و در عوض بهشت را به تو می دهم . گاهی نیز در کلامش تعبیر به قرض می کند و می فرماید : " کیست که به
من قرض بدهد .
تنها جایی که ربا اشکالی ندارد و حتی توصیه نیز شده است ، در معامله ی با خدا است .او می گوید : به من قرض بدهید ، چندین برابر برمی گردانم .
" مَن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ. " ، گاه تعبیر به تجارت می کند و می گوید :" با من تجارت و داد و ستد کنید ."

انفاق

امام صادق علیه السلام : هر کس گرفتاری مؤمنی را که در سختی افتاده رفع کند، خدا حوائج دنیا و آخرتش را آسان کند آورده اند که مردی پارسا ، از نیک مردان روزگار ، روزی تنها پول موجود در خانه را برداشت و به بازار رفت تا خوراک بخرد . دو مرد را دید با هم گلاویز شده اند و مشغول دعوا و جدال و خصومت هستند . به آنها گفت : جدال و دعوای شما برای چیست ؟ گفتند : بخاطر مقداری پول ! مرد پارسا پول خود را که اتفاقاً به اندازه مقدار مورد نزاع بود به ایشان بخشید و بین آنها آشتی برقرار کرد . سپس رو به خانه شد و قصه را برای همسرش تعریف کرد . همسر گفت : خوب کردی ، درست کردی ، ثواب کردی ! سپس در همه خانه گشت تا چیزی برای فروش پیدا کند . ریسمانی در خانه بود آن را به مرد، داد تا آن را بفروشد و غذایی تهیه کند . آن مرد ریسمان را به بازار برد اما هیچ کس آنرا نخرید .هنگام برگشت به خانه مردی را دید که مـــاهی می فروشد و کسی ماهی او را نمی خرد . گفت : ای دوست ! ماهی تو را کسی نمی خرد و ریسمـــان من را هم !‏ چطور می بینی که با یکدیگر معامله ای انجام دهیم ؟ مرد ماهی فروش قبول کرد. ریسمان به مرد داد و ماهی را گرفت و به سمت خانه روان شد . چون شکم ماهی را شکافتند مروارید بزرگ و پر بهائی از آن بیرون آمد ! مروارید را به بازار بردند و آنرا به صدها هزار درهم فروختند !  و از برکت آن مال زندگی توأم با خداپرستی و فروتنی و نیکوکاری می گذراندند .روزی سائلی بر در خانه ی آنها آمد و گفت : مردی درمانده و فقیرم ، همسر و فرزندانی نزار و پریشـان دارم با من مدارا و مهربانی کنید . زن به مردش نگریست و گفت : به خدا قسم همین حال را ما داشتیم تا خداوند به ما نعمت داد و آســـانی و آسایش بخشید . شکر آن است که این نعمت موجود را با این فقیر تقسیم کنیم . پس آن را دو بخش کردند و یکی را به فقیر دادند . فقیر مال را گرفت و کمی دور شد . ســـپس برگشت و گفت : من فقیر نیستم ! من فرستاده ی خدا هستم به سمت شما ! خداوند شما را آزمایش کـــــرد . در وفـور نعمت شکر کردید و در پریشانی صبر نمودید . پس در دنیا شما را بی نیاز کرد و در آخــــرت چیزی را می بینید که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به خاطر کسی هم نگذشته باشد ... !معامله ای که به راحت ترین شکل می توانیم سود خوب و زیاد کسب کنیم و ضرری هم در آن وجود ندارد ، تنها معامله ی با خدا است . فرصت را از دست ندهیم و به فکر تجارت و معامله ی سود آور باشیم .


بسم رب الشهدا.
هستیم از اوست وبه اوست.نوشتنم نیست بجزسخنی به دوست که همه عالم از اوست. بیخود نوشتن هنر نیست .نوشته ام ندانسته راهش را به مقصد خود پیدا میکند.راهی پر پیچ وخم ولی مستقیم وآشکار.آنگاه که آفتاب در هم پیچیده شود آنگاه که ستارگان پراکنده شوند وانگاه که کوها از جا کنده شوند وانگاه که شتران با ارزش بی کاره شوند وانگاه که حیوانات وحشی گرد هم آیند انگاه که دریا ها برافروخته گردند وانگاه که جانها پیوند شوند وانگه که از دختران زنده بگور شده پرسش شود که به چه گناه کشته شدند وان گاه که نامه های اعمال گشوده گردند وان گاه که آسمان برکنده گردد وانگاه هرنفسی داند که چه پیش آورده است تو بگو به کجا پناه آورم که جز در خانه ات پناهی نیست.خدایا میدانی که هیچ در دل ندارم واین راه طولانی چاههایی عظیم وباتلاق های عمیق در خود دارد و من تا خود را از چاه بیرون کشم پاهایم در باطلاق مسیر فرومی رود.پس هدایتم کن واز من نگیر که ناپخته ام و تا سوختن راهی بسیار.درود فراوان بر تو که آمرزنده ای و مهربان ویاد تو ارامش دهنده این قلب زنگ زده از کنایه ها و درد رنج زمانه است.امشب از ستاره های آسمان چلچراغی خواهم ساخت،واز گرمای خورشید،نور رادرجانشان خواهم دواند.آقایم صبر کردم تالحظات مرا شیرین کنی،صبر کردم که ببینندهمه و همه گان چقدر زیبایی،صبر کردم که ببینند  چه گونه زندگی را به عطر کلامت می آرایی .صبر کردم تا ببینی که چگونه مشتاق رویت به خاک خواهم افتاد وبرای دیدارت اشک شوق خواهم ریخت.خدایا زیارت ودیدار روی ماهش را از من مگیر قبل از اینکه به سوی توآیم.تعجیل در ظهورش صلوات


کاش در خلوتم تو فقط بودی و من
آگه از این دل پرتب تو فقط بودی من
کاش حتی دو ملک را ز برم می بردی در حرم خانه ام امشب تو فقط بودی و من
من هم از سینه دل هرزه برون می کردم این دل صد دله یارب تو فقط بودی و من
کاش هنگام دعا لب زمیان برمی خواست ،بی میانجی گری لب تو فقط بودی ومن
واژه درمطلب دل واسطه خوبی نیست،کاش بی واسطه ومطلب تو فقط بودی و من
واژه نامحرم و دل هرزه ولب بیگانست،کاش بی واسطه هر شب تو فقط بودی ومن
روز ها کاش نبودند هم دم شب بود ،شب بی اختر وکوکب تو فقط بودی و من
فاش گویم غم دل خدایا ،من بدم از تو لبالب تو فقط بودی ومن