سفارش تبلیغ
صبا ویژن

● رایحه ●

نظر

زیارتنامه امام جواد (ع)

درود بر تو ای ولی خدا درود بر تو ای حجت خدا درود بر تو ای نور خدا در
تاریکیهای زمین درود بر تو ای فرزند رسول خدا درود بر تو و بر پدران تو درود بر
تو و بر فرزندان تو درود بر تو و بر دوستان تو گواهم به اینکه تو به راستی به پا
داشتی نماز را و اداء کردی زکوة را و امر به معروف نمودی و نهی از منکر نمودی و
تلاوت کردی قرآن را آنچه سزاوار آن بود و جهاد کردی در راه خدا حق جهاد را و صبر
کردی بر آزار مردم در زمینه او تا آخر عمرت آدم تو را زیارت کنان و شناسا به حق
تو و دوستار دوستانت و دشمنم با دشمنانت شفیع من باش نزد پروردگارت
رحم کن بر آنکه بد کرده و دست به جرم زده و بیچاره شده و اعتراف کرده اگر من
بد بنده ای هستم پس تو چه پروردگار خوبی هستی بزرگ است گناه از بنده ات پس
باید خوب باشد گذشت از نزد تو ای کریم


نظر

به نام خدا

آنکس که بداند و بداند که بداند

اسب خرد از گنبد گردون بجهاند

 

آنکس که بداند و نداند که بداند

 

بیدارش نمایید که بس خفته نماند

 

آنکس نه نداند و بداند که نداند

 

لنگان خرک خویش به منزل برساند

 

آنکس که نداند ونداند که نداند

 

در جهل مرکب ابد و دهر بماند

 

در برخی موارد وضع چنین است بدانید

 

  آنکس که بداند وبداند که بداند

 

باید برود غازبه کنجی بچراند

 

آنکس که بداند و نداند که بداند

 

بهتر برودخویش به گوری بتپاند

 

آنکس که نداند و بداند که نداند

 

با پارتی و پول  کره خر خویش براند

 

آنکس که نداند و نداند که نداند

 

برپست ریاست ابدالدهر بماند


نظر

 بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود

 داغ  تو دارد این دلم  جای  دگر نمی شود

 دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو

 گوش طرب به دست تو بی تو بسر نمی شود 

جان ز تو نوش می کند - دل ز تو نوش می کند .

 عقل خروش  می کند بی تو بسر نمی شود .

 خمر من و خمار من باغ من و بهار من .

  خواب من و قرار من بی تو بسر نمی شود .

جاه و جلال من تویی ملکت و مال من تویی .

  آب زلال من تویی  بی تو بسر نمی شود .

گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی .

  آن منی کجا روی   بی تو بسر نمی شود .

دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی .

 این همه خود تو می کنی بی تو بسر نمی شود

   بی تو اگر بسر شدی زیر جهان زبر شدی

 باغ ارم سقر شدی    بی تو بسر نمی شود

گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم

 وربروی عدم شوم   بی تو بسر نمی شود

گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من

  مونس و غمگسار من   بی تو بسر نمی شود

بی تو نه زندگی خوشم بی تو نه مردگی خوشم

  سر زغم تو چون کشم  بی تو بسر نمی شود

هر چه بگویم ای سند نیست جدت ز نیک و بد

  هم تو بگو به لطف خود بی تو بسر نمی شود


نظر

تولدی دوباره

ماشاآلالیکینا

مصاحبه با ماشاآلالیکنا، هنرپیشه و خواننده تازه مسلمان روسی(1)

از اولین حضور در برنامه تلویزیونی «فابریکا زویزد» که پس از آن تمام کشور ماشا آلالیکینا را شناختند، تقریباً 5 سال می‌گذرد و اینک خبر جدید:

ماشا آلالیکینا  مسلمان شد.

گفتن این که از آن زمان چیزهای زیادی تغییر کرده، تقریباً گفتن هیچ است ... هیچ کس بهتر از خود ماشا نمی‌تواند در باره تحولی که در زندگی او رخ داده صحبت کند.  این هم مصاحبه او با سایت islam.ru

- آیا برای یک دختر جوان، راه از «فابریکا زویزد» به سمت مسلمان شدن طولانی بود؟ چطور این اتفاق رخ داد که تجربه قبلی زندگی‌تان، شما را به جای صحنه‌ای بزرگ و صحنه نمایش مد، به سوی اسلام سوق داد؟

  • راه طولانی بود؟ برای من مثل این بود که از یک سمت خیابان به سمت دیگر آن بروم. این خواست خدا بود و اما در کل همه چیز به این صورت بود. پس از گفتگوها، بحث‌ها و متقاعد کردن‌های طولانی از نوع این که مثلا چرا این مزخرفات مذهبی برای تو لازم است؟ من حدودا دو سال پس از مسلمان شدن همسرم به اسلام مشرف شدم و در این باره با هیچ کس صحبتی نکردم.
اسلام را پذیرفتم، خواندن سوره فاتحه را با شنیدن از طریق سایت یاد گرفتم، نماز خواندن را یاد گرفتم ولی به آن عمل نکردم (چیزی که با تأسف از آن یاد می کنم).

زمستان امسال یکی از دوستان صمیمی من در شهری دیگر در شرایط سخت کما قرار گرفت. نمی‌دانستم چه کنم، ولی باید کاری می‌کردم. شروع به خواندن دعا کردم و دعایی را خواندم که در آن برای اولین بار از خداوند متعال درخواست کمک کردم. روز بعد تلفن به صدا در آمد، صدای او را شنیدم. او گفت: "متشکرم. من تو را دیدم. تو به من خیلی کمک کردی".

ماشا آلالیکینا اکنون مسلمانی مؤمن و متعهد است.

شروع به گریه کردم. قبلاً هیچ وقت از خدا درخواستی نکرده بودم. درخواست کمک از دیگران برایم تحقیر کننده بود، زیرا طوری تربیت شده بودم که همیشه فقط روی خودم حساب کنم. خودم ... خودم ... خودم.  همه چیز را خودم به دست آورم. ولی چه چیزی را باید به دست آورم؟ برتری یافتن بر حشراتی کوچک مانند خودم؟

براساس اطلاعات دانشمندان، نور ستارگانی که می بینیم پس از صدها یا هزاران سال به ما می‌رسد. چقدر وقت لازم است تا به این ستارگان برسیم؟ سوای این که ورای آنها هم، ستارگان دیگری وجود دارد و کهکشان‌های دیگر؛ و در اینجا یک حشره کوچک می‌خواهد بر دیگر حشرات یا بر گروهی از آنها برتری یابد. ولی هر قدر هم که بالا بپرد، نمی‌تواند به یک فیل تبدیل شود و هنوز حشره ای است که مثلاً به روی درختی نشسته  و هیچ چیز تغییر نخواهد کرد حتی اگر او مهمترین یا مشهورترین حشره منطقه شود.

انسان به طور ناخودآگاه به چیزی احساس تعلق می‌کند، علتش این است که خودمان را وقف هنر، زن یا مرد می‌کنیم، شاعر مورد علاقه‌مان، چینی ژاپنی، بازی شطرنج و نواختن گیتار را به اصطلاح  می‌پرستیم، سپس با حقارت نگاه می‌کنیم و لبخند می‌زنیم. "نماز خواندن" برایمان مضحک و یک نوع خرافه پرستی و تعصب است. ولی خریدن هر روز روزنامه "Sport Express" ، خواندن آن در مترو از صفحه اول تا صفحه آخر، حفظ کردن اسامی تمام فوتبالیست‌ها، بررسی محتوای آن چطور؟ آیا اینها احمقانه به نظر نمی‌رسد؟

ولی انسان متعلق به انسان دیگر، روزنامه و گروه راک نیست. او متعلق به خالق خود است. اینجا میز و صندلی وجود دارد که ساخته شده‌اند. ولی انسان چطور؟ آیا خود به خود به وجود آمده؟ از میمون‌ها؟ به روش تقسیم سلولی؟ در این مورد هرکس به اندازه شعورش دیدگاهی دارد.

می‌توانم با اطمینان بگویم که آن کسی که خداوند متعال به او توانایی فکر و تحلیل ارزانی داشته، در نهایت می‌تواند به چیزی بالاتر از ابزار برای خرید غذا، لباس و پرداخت قبض تلفن و ... دست یابد و به همین صورت هر روز او سپری شود. چرا؟ فقط برای اینکه روزی خیلی ساده بمیرد؟ راه می‌رویم، غذا می‌خوریم .... تصور وقت گذرانی احمقانه‌تر و بی‌معنی‌تر از این، در جریان سریع زندگی مشکل است.


نظر

مصاحبه با هنرپیشه و خواننده تازه مسلمان روسی(2)

«ماشا الالیکینا» نام مشهوری در روسیه و مناطق روسی‌زبان است. او حدود 2 سال پیش به عنوان یک هنرپیشه و یک مدل مطرح بود و شهرت و محبوبیتش با اوج گرفتن «گروه موسیقی فابریک» در روسیه، به بالاترین حد رسید.

ماشا الالیکینا، ستاره سابق سینما، رقص و موسیقی، اینک حجاب اسلامی در بر دارد و به تدریس در مدارس مشغول است. وی می‌گوید از جلوه‌های کاذب سابق متنفر است و اکنون احساس خوشبختی می‌کند.

آنچه در پی می‌آید دومین بخش از ترجمه مصاحبه سایت روسی Islam.ru با این هنرمند مسلمان شده است:

* * * * *

- اولین ماه رمضان برای شما چگونه سپری می‌شود؟ به نظر شما آیا حقیقت دارد که این ماه، ماه خاصی است؟

این ماه شگفت انگیزترین ماه در زندگی من است، تصور نمی‌کردم که بتوان بوی بهشت را در روی زمین احساس کرد. با بی‌صبری منتظر ماه رمضان سال بعد خواهم بود.

- در آن زمان که فعالانه به موسیقی می‌پرداختی تصورش را می‌کردی که چند سال بعد روزه‌ات را با آب و خرما افطار کنی؟

فکرش را نمی‌کردم. حتی فکر نمی‌کردم آب اینقدر خوش طعم باشد خصوصاً آب "زمزم" .

- خیال ندارید هنر را در چارچوب اسلام و آنطور که دین مجاز دانسته ادامه دهید؟

پیامبر خدا عیسی علیه‌السلام به شاگردانش گفت: "آیا تبر می‌تواند به خود افتخار کند و خوشحال باشد که درختان زیادی را قطع کرده است؟" در حالی که تبر فقط ابزاری در دست انسانهاست. همین در مورد انسان نیز صدق می‌کند هر کاری که انجام بدهد، ابزاری در دستان خالق باقی می‌ماند. تمام زندگی، هر شغلی، انواع فعالیت ها خلاقیت است، فقط می‌خواستم جایگاه خود را در این جریان به درستی تشخیص بدهم.

برای اینکه پی به جایگاه خود ببریم و آنچه را که برایمان در نظر گرفته شده  بشنویم، لازم است "گوش شنوا" را آماده کنیم و آن را پاک سازی کنیم. دستورالعمل این پاکسازی، شریعت است.

-  الان به چه کاری مشغول هستید؟ آیا موسیقی را کنار گذاشتید؟

طی 5 سال 50 ترانه با حضور من ساخته شده است. در حال حاضر من در دانشگاه و آموزشگاه، زبانشناسی تدریس می‌کنم و به انواع هنرهای مجاز می پردازم.

- اگر شما را به کنسرت " التون جان" در کاخ کرملین دعوت می‌کردند چگونه برخورد می‌کردید؟

من به این کنسرت نخواهم رفت ولی اگر به کنسرت گروه «ریحان» سامی یوسف، یوسف اسلام (کت استیونس) دعوتم می‌کردند با کمال میل می‌رفتم. یا به کنسرت دوستم فُرات که لیسانس پزشکی دارد (پزشک عمومی) و هنگامی که برای دوستانش اجرا می‌کند می‌درخشد.

- برنامه های آینده شما چیست؟ آیا از قرآن چیزی یاد گرفته‌اید؟ آماده نمی‌شوید که زبان عربی را یاد یگیرید و آن را به 5 زبانی که می‌دانید اضافه کنید؟

من دو درس به عربی داشته‌ام. ابتدا به نظرم آمد یاد گرفتن آن پیچیده تر از 5 زبان اروپایی است که بلد هستم، ضمن اینکه برخلاف سایر زبان‌هایی که یاد گرفته‌ام و با علاقه با آنها کار و صحبت می‌کنم، زبان عربی چیزی بیشتر از سرگرمی و حرفه است. این زبان کلید من به سمت دانش برتر است.

- به نظر شما چرا انسانها به اسلام مشرف می‌شوند؟ غالبا این افراد هنرمندان و از جمله هنرمندان حوزه موسیقی هستند.

اسلام برخلاف دیگر " جریانات تعلیمی"  اساس و پایه‌ای استوار دارد که هر آجر آن سرجای خودش قرار گرفته است. این فقط یک "مهارت روحی" نیست بلکه قوانین مشخص و معین زندگی روزمره است.

راه اسلام برای کسانی است که قلبشان گشوده و آزاد از خرافات و توهمات است. انسانهای زیادی سعی می‌کنند براساس قوانین اسلام زندگی کنند، ولی حتی تصورش را هم نمی‌کنند که چنین دینی وجود دارد. به عنوان مثال مادربزرگم همیشه به من می‌گفت: "زندگی تسلط همیشگی و مداوم بر خود است" و چخوف که می‌گفت "ذره ذره از خود بردگی می‌کشید". سپس کتاب‌های الغزالی را که نقش مهمی در راه من به سمت اسلام داشتند،  باز می‌کنیم و می‌خوانیم:

"اگر نمی‌توانی درباره خدا فکر کنی، حداقل سعی کن خودت را فراموش کنی". این همان اسلام است.

اگر علاقه دارید کسی را به اسلام دعوت کنید فقط لازم است به او پیشنهاد کنید که بیندیشد و به ندای قلبش گوش دهد چون در صحرای اشباع شده از اطلاعات، او به جای گمراه شدن در انحرافات دانشمند نماهایی که گمراهانی همانند خود به وجود می‌آورند،  بسیاری از نداهای باطنی را خواهد یافت که بدون اجبار به دنبال آنها خواهد رفت.